وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

افسوس

گمان کردم که او هم مثل من عاشق ترین عاشق در این دنیاست
گمان کردم که غمخواری برای این دل تنهاست
ولی افسوس...
ولی افسوس...
همه از عشق گفتنها تمام گریه کردن ها
تظاهر بود...تظاهر بود
همه عاشق نوازیها تمام صحنه سازیها
تظاهر بود...تظاهر بود
به خود گفتم دوباره بخت یارم شد
به خود گفتم که پایانی برای انتظارم شد
به خود گفتم که یار و یاورم دور از دیارم شد
به خود گفتم دوباره نوبت فصل بهارم شد
ولی افسوس ...
ولی افسوس...
همه از عشق گفتنها تمام گریه کردنها
همه عاشق نوازی ها تمام صحنه سازیها
تظاهر بود...تظاهر بود

هیچ نظری موجود نیست: