وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ مرداد ۱۵, پنجشنبه

قاصدک


قاصدک غم دارم
غم آوارگی و دربدری ، غم تنهایی و خونین جگری
قاصدک وای به من ، همه از خویش مرا می رانند

همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند ، قاصدک دریابم !
روح من عصیان زده و طوفانیست ، آسمان نگهم بارانیست

قاصدک غم دارم ، غم به اندازه سنگینی عالم دارم ، قاصدک غم دارم

قاصدک دیگر از این پس منم و تنهایی

قاصدک حال گریزش دارم ، می گریزم به جهانی که در آن پستی نیست ، پستی و مستی و بد مستی نیست

میگریزم به جهانی که مرا ناپیداست ، شاید آن نیز فقط یک رویاست ، شاید آن نیز فقط یک رویاست

هیچ نظری موجود نیست: