وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

تقدیر

حرمت واعتبار خود را هرگز در میدان مقایسه خویش با دیگران مشکن ، که ما هر یک یگانه ایم موجودی بی نظیر و بی تشابه و آرمان های خویش را به مقیاس معیار های دیگران بنیاد مکن ، تنها تو می دانی که بهترین در زندگانیت چگونه معنا می شود . از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است آسان مگذر ، بر آنها چنگ درانداز آن چنان که بر زندگانی خویش که بی حضور آنان زندگی مفهوم خود را از دست می دهد . با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی های فرداهای نیامده زندگی را مگذار از لابلای انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر شود . آنگاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت عشق را از زندگی خویش رانده ای . عشق چنان است که هر چه بیشتر ارزانی داری سرشارتر شود و هرگاه آن را تنگ در مشت گیری آسان تر از کف برود ، پروازش ده که پایدار بماند . رویاهایت را فرو مگذار که بی آنان زندگانی را امیدی نیست و بی امید زندگی را آهنگی نباشد . از روزهایت شتابان گذر مکن که در التهاب این شتاب نه تنها نقطه سرآغاز خویش که حتی سرمنزل مقصود را گم کنی . همه چیز در آن لحظه به پایان می رسد که قدم های تو باز ایستد . زندگی مسابقه نیست ، زندگی یک سفر است و تو آن مسافری باش که در گامش ترنم خوش لحظه ها جاری است .

هیچ نظری موجود نیست: