وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

...مانده ام


تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام ...
در بیهودگی انتظار پیوستن به تو چه بی صبرانه مانده ام
چه خوانا دوری ات را بر سردر خانه نوشته اند
و من در نخواندن آن چه پافشارانه مانده ام
چه بسیاراست دورویی ها و فراموش کردن ها و گسستن ها
و من در این هم همه چه صادقانه مانده ام
رفیقان همه با نا رفیقی خود رفیقند
من هنور با آنان چه دوستانه مانده ام
خاستگاه من کجاست که من آن جا قنودن خواهم
من در پیمودن راه چه عاجزانه مانده ام
تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام...


هیچ نظری موجود نیست: