وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ مرداد ۲۳, جمعه

صبر کن

صبر کن عشق زمين گير شود بعد برو
يا دل از ديدن تو سير شود بعد برو
اي کبوتر به کجا قدر دگر صبر بکن
آسمان پاي پرت پير شود بعد برو
تو اگر گريه کني بغض خدا ميشکند
خنده کن عشق نمک گير شود بعد برو
يک نفر حسرت لبخند تو را مي بارد
يک نفر حسرت لبخند تو را مي بارد
صبر کن
گريه به زنجير شود بعد برو
خواب ديدي شبي از راه سواري آمد
با ش تاخواب تو تعبير شود بعد برو

هیچ نظری موجود نیست: