وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

قدغن


آبی دریا قدغن ، شوق تماشا قدغن
عشق دو ماهی قدغن ، با هم و تنها قدغن
برای عشق تازه اجازه بی اجازه
پچ پچ و نجوا قدغن ، رقص سایه ها قد غن
کشف بوسه بی هوا ، به وقت رویا قدغن
برای خواب تازه اجازه بی اجازه
در این غربت خانگی بگو هر چی باید بگی
غزل بگو به سادگی ، بگو زنده باد زندگی
برای شعر تازه اجازه بی اجازه
از تو نوشتن قدغن ، گلایه کردن قدغن
عطر خوش زن قدغن ، تو قدغن من قدغن
برای روز تازه اجازه بی اجازه

نیایش های دکتر شریعتی

خدایا به من « تقوای ستیز » بیاموز تا در انبوه مسؤلیت نلغزم و از « تقوای پرهیز » مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم .
خدایا پارسایان بزرگی را که در انزوای ریاضت و عزلت پاک عبادت یا علم یا هنر ، به « کشتن نفس » کمر بسته اند ، هر چه زودتر توفیقشان ده ! تا در این طبیعت خوب خدا ، که هر موجودی را جز اینها معنایی است و در این اندام زنده جهان هر ذره ای را سلولی و در این نظام هماهنگ خلقت هر مخلوقی را جز این پاکان پوک یا پوکان پاک نقشی است ، جایی برای حشره ای که می داند چرا زندگی می کند تنگ نباشد و خلقت از بیهودگی و عبث پاک گردد .
خدایا رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند نه از آنها که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند .
خدایا مرا از این فاجعه پلید « مصلحت پرستی » که چون همه کس گیر شده است وقاحتش از یاد رفته و بیماری یی شده است که از فرط عمومیتش هر که از آن سالم مانده باشد بیمار می نماید مصون بدار تا به رعایت مصلحت ، حقیقت را ذبح شرعی نکنم .
خدایا مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان . اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند ، حیرتهای عظیم به روحم عطا کن . لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و درد های عزیز بر جانم ریز .
خدایا مرا از چهار زندان بزرگ انسان : « طبیعت » ،« تاریخ » ، « جامعه » و « خویشتن » رها کن ، تا آنچنان که تویی آفریدگار من ، مرا آفریده ای ، خود آفریدگار خود باشم نه که همچون حیوان خود را با محیط ، که محیط را با خود تطبیق دهم .
خدایا به من زیستی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم . بگذار تا آن را من ، خود انتخاب کنم اما آنچنان که تو دوست می داری .
خدایا « چگونه زیستن » را تو به من بیاموز « چگونه مردن » را خود خواهم آموخت .

۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

ای ایران...



ای ایران ای مرز پر گهر ..............................ای خاكت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان....................................پاینده مانی و جاودان
ای دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم..............جان من فدای خاك پاك میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام .............................دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما..................پاینده باد خاك ایران ما
سنگ كوهت دُر و گوهر است......................خاك دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل كی برون كنم ...........................برگو بی مهر تو چون كنم
تا گردش جهان و دور آسمان بپاست.............نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام ............................دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما..................پاینده باد خاك ايران ما
ایران ای خرم بهشت من.............................روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیكرم ................................جز مهرت بر دل نپرورم
از آب و خاك و مهر تو سرشته شد گلم.......مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام ..........................دور از تو نیست ، انديشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما..................پاینده باد خاك ایران ما

محرم


حسين بيشتر از آب تشنه لبيک بود اما افسوس که به جاي افکارش زخمهاي تنش را نشانمان دادند و بزرگترين درد او را بي آبي معرفي کردند.
.

دکتر علي شريعتي

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

طاقت بیار رفیق...


طاقت بیار رفیق...
طاقت بیار میشه شنید ، خندیدن دلخواه رو
تو زنده می مونی رفیق ، طاقت بیار این راه رو
طوفانُ پشت سر بذار ، اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه، فردا پر از آزادیه
طاقت بیار رفیق، دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق ، خورشید پشت ماست
طاقت بیار رفیق ، ما هر دو بی کسیم
طاقت بیار رفیق ، داریم میرسیم
دنیا اگه تاریک شد ، دستای فانوسُ بگیر
با من بیا با من بیا ، چیزی نمونده از مسیر
سرما و سوز برف رو ، آهسته پشت سر بذار
امروز وقت خواب نیست ، ما با همیم طاقت بیار
طاقت بیار رفیق ، دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق ، خورشید پشت ماست
طاقت بیار رفیق ، ما هر دو بی کسیم
طاقت بیار رفیق ، داریم میرسیم
طاقت بیار رفیق...رفیق...

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

علائم علاقه مندی زنان



شـنیدن جواب رد از طـرف یـک زن بـرای مـردان اصـلا" مسئله خوشایندی نمی باشد. هیچ چیـز بـه انـدازه اینکه زن رویاهایتان تقاضای ازدواج شمـا نـپـذیـرد،براییـتـان گـران تـمـام نـمی شود. پـیـش خـود تـصـور میکردید که او به شما علاقه مند است ولی احتمالا" برداشتتان از علائم علاقمندی او اشتباه بوده است.از نقطه نظر مردان، زنان هنگام ابراز علایق رومانتیک خود بصورتی زیرکانه و پیچیده عمل میکنند(مگراینکه طرف مقابلشان خوش تیپ و پول دار باشد آنجوریکه خودشان اظهار می کنند) و اکثر آنها جوابهای ضـد و نقیضی میـدهـند چون خودشان مطمئن نیستند که چـه چیزی در سرشان میگذرد.بنابراین آنچه که اغلب آقایان به دنبالش هستند، یک سری علائم و نشانه هایی اسـت که بوسیله آنها متوجه علاقمندی حقیقی طرف مقابلشان شوند.در زیر برخـی از نـشـانه هـای کـه می تـواند نـشانه علاقمندی یک زن باشد را مشاهده میکنید:
1- او همگام با شما است
ناگهان متوجه میشوید که او همه جا حضور دارد. او "بطور اتفاقی" هر کجا شما هستید پیدایش می شود، یا در راه روی محل کارتان مرتب جلوی شما قدم میزند، یا "تصادفی" به شما برخورد میکند، یا در میهمانی در اطراف شما مانور می دهد.آنچه که او انجام میدهد تلاش برای جلب توجه شما است، و بـرای این اسـت که خود را در موقعیتی قرار دهد تا شما "قدم اول" را بردارید. مسئله اینـجا اسـت کــه بـسـیـاری از مردان نسبت به این عمل زنان بیتوجه هستند و به همین دلیـل بسیاری از فرصت ها را از دست میدهند. مردان مستقیم عمل می کنند، زنان غیر مستقیم. بنابرایـن اگر زنـی مکررا" شروع به قـرار گـرفـتـن سـر راه شـما نـمود، احتمال اینکه او اینکار را عمدا" انـجام میدهد زیاد است.
2- او حرکاتی بخصوص انجام می دهد
یک جمله قدیمی می گوید:"جسم دروغ نمی گوید." طبیعت بشر را جوری برنامه ریزی نموده که هنـگام ابـراز عـلاقه بـی اخـتیـار شـروع بـه انـجام یـک سـری حرکات جسمانی مشخص میکند. این اعمال غیر شفاهـی از گـشاد شـدن چشم هنگام نظاره به چیزی جالب گرفته تا لبخند زدن و لمس کردن، متغیر است.در اینجا برخی از علائم زبان جسمانی را مشاهده میکنید:اشاره نمودن در جهت شما با پاها یا شانه ها خم شدن به طرف شما هنگام صحبت بازی کردن با مو و دست کشیدن لای موها نوازش کردن جواهرات ( مانند گوشواره ) و لمس نمودن دسته عینک چشم برنداشتن از شما هنگام صحبت و گفتگو تقلید از حرکات شما ( مثلا" اگر دست خود را روی میز بگذارید او هم همین کار را میکند.) لبخند زدن هنگامیکه شما او را برانداز میکنید.اگر برخی از این علائم را هنگام حضور طرف مقابل مشاهده نمودید، تقریبا" می توانید مطمئن شوید که او چراغ سبز شروع رابطه برای ازدواج را دارد به شما نشان میدهد.
3- او هیچگاه برای شما سرش شلوغ نیست
این اصلی ترین قانون بازی عشق است. اگر زنی علاقه به برقراری رابـطـه و بـیرون رفتن با شما داشته باشد، همیشه خودش را در دسترس قرار میدهد. یـعنـی او یـک شـمـاره تلفن کاری یا آدرس ایمیل به شما خواهد داد. او در اسرع وقت به تلفـن یا ایـمیـل شـما جواب خواهد داد. او دعوت شما را برای با هم بودن خواهد پذیرفت - و اگر او در روزی که شما تعیـین کرده اید وقت نداشت، چیزی شبیـه این خواهد گفت: "خوب، این پنجشنبه نمیتونم، اما اگر اشکال نداره بندازیم برای پنجشنبه دیگه، باشه؟ "شـمـا هـرگـز از یـک زن عـلاقـمـند چـنین جملاتی را نخواهید شنید: " الان واقـعـا" سـرم شلوغه"، یا "بذار بینم وقت دارم"، یا "نمیدونم بتونم بیام یا نه"
4- او در مورد شما کنجکاو است
زنی که به شما علاقمند است دوست دارد همه چیزتان را بداند ( تا بتواند در این مـورد با دوستان دخترش صحبت کند). او درمورد خانواده،پیشینه،سلیقه غذایی، موسیقی، فیلم و مسائل گوناگون شما پرسش خواهد کرد. انگیزه اصلی او این اسـت کـه عـلایـق شما را بشناسد تا بتواند خود را دارای علایق مشــتـرک بــا شما نموده و پـیـوسـتـگـی بیشتری با شما ایجاد کند- اگر از قایق سواری خوشتان نمیآید، او نیز ناگهان از این کار متنفر می شود.
5- او وضعیت مالی شما را می سنجد
زن علاقمند دوست دارد منابع و بنیه مالی همسر آینده خود را مورد سنجش قرار دهد. سؤالاتی مانند: "کجا زندگی میکنی؟"، "چه ماشینی داری؟" و "شغلت چیه؟" مـیتواند نشانه علاقمندی وی باشد. اگر پاسخ این سؤالات مطابق با "استانداردهای" او باشــد، علائم بعدی ظاهر خواهند شد وگرنه او در غباری از مه فرو خواهد رفت.
6- او در مورد آینده صحبت میکند
یک زن علاقمند همیشه دوست دارد در مورد نقشه های آینده و کارهایی که میتوانید با هم انجام دهید اشتیاق نشـان مـی دهد. درواقع او اغلب چیزی شـبـیـه ایـن میـگـویـد: "وای... تـو هـم از بـولیـنگ خوشت میاد؟ باید یه بار با هم بریم بازی کنیم." اگر او چنین عمل نمود، شک نکنید که دوست دارد ازش بخواهید با شما بیرون برود.
7- او بیقراری و بی تابی میکند
اگر او واقعا" علاقمند باشد، همانند یک گربه دور و بر شما دستپاچه و بیقرار خواهد بود، بخصوص هنگامیکه شما نتوانید متوجه علائم اشتیاق او شوید. البته ممکن است که ذاتا" یک شخص خجالتی نرمال باشد - اگر او فقط پیش شما بی قراری میکند، احتمالا در سرش فکر ازدواج دارد.
8- او نسبت به زنان دیگر، حسادت می ورزد
یک زن سعی می کـند از مـرد مـورد علاقه خود همانند یک عقاب مراقبت نموده و او را با چنگ و دندان حفظ کند. بنابراین اگر در حـال جوک گفـتن بـرای زنـان دیـگر متـوجـه حرص خوردن و جلز و ولز کردن او شـدیـد، بـدانـید کـه او انـتظار دارد برایش بیشتر از یک دوست باشید.نشانه های فوق ممکن است لزوما" دلیل بر علاقـمـندی یک زن نـبـاشد چـون بـرخـی از زنان کلا" با دیگران حالتی دوستانه دارند اما اگر تـعـداد زیـادی از ایـن عـلائم را در فـردی مشاهده نمودید میتوانید به خود امیدواری دهید و به دلتان صابون بزنید.
به یاد سمبل آزادگی و آزادی خواهی ... ندا آقا سلطان

سهم من...



درود ...
شب که صداي پاي مهتاب ، کوچه را از سکوت مي رهاند پلکان چشمان هميشه مبهمم نغمه انتظار سر ميدهد ، محاق ماه چشمانم را خسته کرده است ... بي تابي جيرجيرک ها هم با نواي شب آميخته است ... صداي مرگ برگ زير پاي عباران دل را به لرزه در آورده است ... تکيه بر عصا مسير پيشه مي سازم ...
به ناگاه صداي نفسي و گرماي تني مرا معطوف به خود مي سازد ...
کنجکاو مي شوم ...
زير لب ندا بر مي آورم : کيست در اين گستره ظلمت و وادي بي پيکره سکوت ممتد شب هاي پاييزي ؟؟
جلوتر مي روم .. خسته دلي مي بينم با چشمان درخشان و آشنا ... سلام ميدهم ... سلام مي دهد ... دست جلو
مي برم که ...
نگاه از من بر ميگيرد ... با همان صداي خشک مي گويم : فقط ميخواستم که سرپا شوي ...
دوباره نگاهم ميکند و خيره مي شود .. نگاه ها متصل اما مستاصل ...
به خود که مي آيم مي بينم که او هم سرپاست ..
مي گويد که: برو مرد! راه خود پيشه کن ...
مي خندم ... مي گويم من چونان باد سرگردانم، بسان تو ... آهي مي کشد ... راه مي افتد و مي رود ... دور شدنش را مي بينم ... همقدم با باد و همپرسه با برگ ها مي رود ... من هم به دنبالش مي روم ... کوچه گويي انتها ندارد ... کم کم به چنار پيري مي رسد ... مي ايستد و من هم چند قدم آنطرف تر ... خوبتر که خيره مي شوم
مي بينم که انگار کلبه ايست، سقفش از بازوان خسته درخت ، ديوارهايش آغوش چنار و ستاره که محفلش را جان مي بخشد وبر کلبه اش نور و روشني ... تکه ناني به دست به سمتم مي آيد و مي گويد: سهم من همين است، سهم تو از دنيا چيست ؟!
نگاهش ميکنم ... مي ترسم و مي لرزم ... و سکوت ...
مي گويد که : چرا ساکتي مرد !؟ حرفت را بزن ...
مي گويم : سهم من ؟! ... فرض کن تو باشي !!
خيره مي شود ...
حالا اوست که سکوت پيشه ساخته است ...
به سخن در مي آيد و مي گويد : من ؟!
مي گويم : تو !!
مي گويدم : چرا ؟!
مي گويمش : چون تو همدل و هم نگاه و همقدم و همراه شدي ... همدستي پيشکش آينده ...
آرام ميگيرد ... لختي بعد آسمان بغضش مي ترکد ... او خيره به آسمان و من خيره به او ..
بوسه هاي باران را بر صورتش حس ميکنم ...
ناگاه مي گويد : قبول !!
ادامه ميدهد : آسمان را مي بيني ؟!
مي بيني که زمين چه با سخاوت تحمل اين همه اشک آسمان را دارد ؟!
شانه ها و آغوش تو براي من چنين با سخاوتند ؟؟سرم را بالا ميگيرم و مي گويمش: بخوان ... از چشمانم بخوان که مي توانم يا نه ...
خيره به من و هيچ نمي گويد و من نيز هم ...
...
...
...
چند صباحي است غريبي از دنياي من رخت بر بسته است و کلبه اي دارم، سقفش از بازوان آويزان خسته درخت و ديوارهايش آغوش چنار ... و ستاره که محفلش را جان مي بخشد و کلبه را پر از نور و روشني مي سازد ... مهتاب هر شب سرکي به کلبه مي زند و باران که هنوز مي بارد ... باران که تنها شاهد همدستي ما بود و هست و خواهد بود ...
خوبتر آن که پيراهن مندرس من و قباي رنگ رفته ي او هر دو خيس از باران ...
نمي شود گفت که پيراهن من و يا قباي او ؟!
کدامشان از گريه هاي هم آغوشي شوق همنفس داشتن خيس تر است ...
.
نويسنده :محمد رضا وحيدي

دلت را خانه من کن مصفا کردنش با من ...


دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد دل افشا کن مداوا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من
بیفشان قطره اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره ای اخلاص و دریا کردنش با من
به من گو حاجت خود را اجابت میکنم آنی
طلب کن آنچه میخواهی مهیا کردنش با من
بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بد را جمع ، منها کردنش با من
چو خوردی روزی امروز ما را شکر نعمت کن
غم فردا مخور تامین فردا کردنش با من
به قرآن آیه رحمت فراوان است ای انسان
بخوان این آیه را تفسیر و معنا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس، امضا کردنش با من

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

دلداده



تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست


حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست


من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم


افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست


در خانه ی احساس اگر زمزمه ای هست


استآن زمزمه از توست که در جان دل ماست


من قایق آواره ی دریای تو هستم


خوب است بدانی که دلم عاشق دریاست

شک نکن


رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق
تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟
سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت
بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت
تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس
تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس
عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم
وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم
یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم
همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم
قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

بگشا پنجره را




بگشا پنجره را به ديدن تو آمده ام
دم صبح است به گل چيدن تو آمده ام
ديده ام وقت خراميدنت آهو روشي
به تماشاي خراميدن تو آمده ام
خانه ات معبد من هست و تو معبود مني
من در اينجا به پرستيدن تو آمده ام
بهر آرامش دل نيست مرا ماوايي
ازره دور در اين مامن تو آمده ام
خسته از محنت دنيا همه خارستان است
پاي پر آبله در گلشن تو آمده ام
آنچنان خانه دل وحشت تاريكي داشت
به سوي بارگه روشن تو آمده ام
سينه را كرده ام آماج بلا در ره عشق
بهر نوميدي اهريمن تو آمده ام
مهدي از منزل تو عطر گل ياس شنيد
بهر بوييدن عطر تن تو آمده ام


سیاهی




دلم غزل بلندي ست
با رديف سرخ سيب
نچيده گذشتي
حالا
گوش مي سپاري به سوت بلند كلمات سياهي كه
اسم سپيد شعر را يدك مي كشند
كف بزن
تا كف كنند
دلهاي سياهي كه
سيب را
فقط
سياه مي نويسند...

وقت رفتن







کجاي اين جنگل شب پنهون ميشي خورشيدکم
پشتِ کدوم سَد سکوت پر ميکشي چکاوکم
چرا بمن شک ميکني منکه منم براي تو
لبريزم ازعشق تو و سرشارم ازهواي تو
دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو
پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو
* * *
سفرنکن خورشيدکم ترک نکن منو نرو
نبودنت مرگ منه راهي اين سفرنشو
نزار که عشق منو تو اينجا به آخربرسه
بري تو و مرگ من از رفتنه تو سربرسه
* * *
نوازشم کن و ببين عشق ميريزه از صدام
صدام کن و ببين که باز غنچه ميدن ترانه هام
اگرچه من بچشم تو کمم قديمي ام گُمم
آتشفشان عشقمو درياي پُزتلاطُمم
* * *
گريه نمي کنم نرو، آه نمي کشم بشين
حرف نميزنم بمون، بُغض نمي کنم ببين

۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

ده راز جاذبه که دختر ها میدانند


دختر ها خیلی بهتر از پسرها می دانند که چطور دیگران را به خود جذب کنند.آنها تمرین داشته اند.خانم ها رمز و راز جاذبه را می دانند. پسرها هم می توانند رمز و راز آنرا یاد بگیرند و به نتیجه ای که می خواهند دست پیدا کنند.واقع بین باشید ـ دختر ها خیلی بهتر از پسر ها می دانند که چطور دیگران را به خود جذب کنند. اشکال از ما نیست. دختر ها سالهای زیادی را صرف این کرده اند که به چشم دیگران بیایند. آنها تجربه های زیادی از تلاش برای علاقه مند کردن پسر ها به خودشان داشته اند. به عبارت دیگر: آنها تمرین داشته اند. دختر ها رمز و راز جاذبه را می دانند…اما نکته خنده دار درمورد جاذبه این است که پسر ها هم می توانند رمز و راز آنرا یاد بگیرند و به نتیجه ای که می خواهند دست پیدا کنند.حالا ۱۰ راز مهم جاذبه را برایتان عنوان می کنیم.




راز ۱: بدانید که چه می خواهید


خیلی از مردها این مشکل را دارند که فقط به همان چیزی که عایدشان می شود راضی می شوند. اما دختر ها ها معمولاً خواستگاران بیشتری دارند به همین خاطر می توانند در انتخاب خود سخت گیر تر باشند.وقتی بدانید که از طرف مقابل خود چه می خواهید، نه تنها کاندیدهای احتمالی را بررسی می کنید بلکه قطعیت بیشتری هم در کارتان دارید.با این کار نشان می دهید که ناامید و بیچاره نیستید. و این شما هستید که قدرت دارید و انتخاب به عهده شماست. و وقتی قدرت دست شما باشد، این طرف مقابلتان است که دنبالتان می افتد.



راز ۲: با ارزش باشید



اینکه کسی دنبالتان بیفتد یعنی در نظر دیگران ارزش خاصی دارید. آنها شما را می خواهند، به هر دلیلی و این دیگر کار آنهاست که تلاش کنند و شما را به دست بیاورند.برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید ارزش خاصی برای خودتان قائل شوید. باید خودتان احساس کنید که ارزش این را دارید که دیگران دنبالتان بیفتند و با رفتارهایتان باید این مسئله را به دیگران بفهمانید.دختر ها معمولاً خیلی مردها را دور و بر خود دارند که سعی می کنند او را تحت تاثیر قرار دهند. اما خودشان فقط می خواهند کسی را تحت تاثیر قرار دهند که مثل خودشان باشد.



راز ۳: خوب لباس بپوشید



دختر ها اهمیت زیادی برای ظاهر خود قائل هستند. این یکی از دلایل مهمی است که می توانند خیلی راحت توجه هر مردی را به خود جلب کنند.دختر ها این را می دانند که لباس پوشیدنشان می تواند باعث شود به چشم دیگران برسند. درواقع، چون خیلی از مد سر در می آورند راحت می توانند طریقه لباس پوشیدن شما را وارسی کنند.مردی که می داند چطور باید خوب لباس بپوشد معمولاً مورد توجه خانم ها قرار می گیرد. اما دلیل آن فقط این نیست که ظاهر خوبی دارد، بلکه بااین کار خود نشان می دهد که از اهمیت ظاهر برای دختر ها آگاه است.



راز ۴: خوشبو باشید



بیشتر اوقات مردها حس بویایی را فراموش می کنند و یادشان می رود که از عطر و افترشیو استفاده کنند. اما دختر ها می دانند که اگر بخواهید کسی را به سمت خود جذب کنید، باید نظر همه حواس بدن را به خود جلب کنید.به عطرهایی فکر کنید که خانم ها استفاده می کنند و شما را دیوانه می کند، آنوقت می فهمید که بو چقدر می تواند اهمیت داشته باشد.استفاده از عطرهای خوشبو در مواجهه با خانمها، حضور شما را پررنگ تر می کند.



راز ۵: جالب توجه باشید



باوجود همه ویژگی های ظاهری که در جذب کردن دیگران موثر است، فقط ظاهر خوب خیلی زود تکراری خواهد شد. به همین خاطر است که داشتن شخصیتی جالب اهمیت زیادی دارد.جالب بودن یعنی بدانید با چه کسی درمورد چه موضوعاتی حرف بزنید که نظر او را جلب کند. باید درمورد وقایع روز، موسیقی، هنر و فرهنگ و هر چیز دیگری که دختر ها را سرگرم کند اطلاعات داشته باشید.اما علاوه بر اینکه بدانید درمورد جه صحبت کنید، باید بتوانید به حرفهای طرف مقابل هم گوش دهید.



راز ۶: کارهای غیرمنتظره انجام دهید



انجام کاری که از شما انتظار نمی رود می تواند در طرف مقابل هیجان ایجاد کند و باعث شود از کنار شما بودن لذت ببرند.البته نباید کارهای غیرمنتظره مضحک انجام دهید. مثلاً یکدفعه بلند فحش بدهید یا کار مسخره دیگری مثل این انجام دهید.باید برخلاف انتظار دیگران باشید. مثلاً به جای اینکه از ظاهر یک خانم تعریف کنید، درمورد هوش و ذکاوتش تعریف کنید. مطمئناً افراد کمی تابحال دراین مورد از او تعریف کرده اند و این کارتان شما را از بقیه جدا میکند.



راز ۷: هم گرم باشید هم سرد



برای جذب کردن باید احساسات را تحریک کنید. بدون احساس، جاذبه غیرممکن است.اما زیاد بودن یک احساس درست به اندازه بی احساس بودن بد است. وقتی همیشه خوب باشید یا همیشه بد باشید، از کسی که می خواهید دورتان میکند.وقتی احساسات گرم و سرد را به تناسب داشته باشید، یک ترن هوایی احساسی می سازید که همه چیز رابرای فرد مقابلتان جالب و جذاب می کند.دختر ها ها خودشان همیشه همین کار را می کنند. یک روز آنقدر خوب رفتار می کنند که خودشان را به شما علاقه مند نشان می دهند که بهترین احساس را عایدتان می کند، یک روز هم نادیده تان می گیرند و باعث می شود حس بدی پیدا کنید.این ایجاد تغییر بین احساسات خوب و بد باعث می شود طرفشان به آنها جذب شود. مردها هم می توانند همین کار را بکنند.



راز ۸: سخت تلاش کنید تا به دست آورید



هیچکس هیچوقت برای چیزی که آسان به دست بیاورد ارزش قائل نمی شود. دختر ها این را بهتر از هر کس دیگری می دانند. اگر خیلی راحت جلوه کنند این امکان وجود دارد که مرد خیلی زود آنها را ترک کند.وقتی تلاش کنید تا آنچه که می خواهید را به دست آورید باعث می شود برای نتیجه ای که عایدتان می شود ارزش بیشتری قائل باشید.



راز ۹: ماجراجو باشید



ماجراجو بودن با انجام کارهای غیرمنتظره فرق دارد. ماجراجویی یعنی گذشتن از مرزها و انجام کارهای جدید و غیرعادی است.دختر های ماجراجو مردها را به سمت خود جذب می کنند. آنها باعث می شوند با بودن کنار آن دختر احساس سرزندگی بیشتری کنند.این برای مردها هم صدق می کند. یک مرد ماجراجو خیلی راحت می تواند دخترها را به سمت خود جلب کند.



راز ۱۰: از جنسیت خود استفاده کنید



دخترها می دانند که جذاب بودن و استفاده از جنسیتشان ابزاری بسیار مهم در جذب مردان است. اما مردها هیچوقت نمی دانند چطور باید س کسی باشند.مردها تمایلات جنسی را با خانم ها در ارتباط می دانند چون فقط به این صورت است که مفهوم رابطه زناشویی را درک می کنند. اما مردها هم می توانند جذاب باشند و در این صورت هر زنی که بخواهند را می توانند به سمت خود جذب کنند.تفاوت اینجا این است که اگر مردها بخواهند جذاب باشند باید مردانه رفتار کنند. باید بهترین خصوصیات مردانه را که خانم ها را تحریکمی کند از خود نشان دهند.استفاده از جنسیتتان یعنی قوی باشید، شجاع باشید، خشن باشید و بگذارید که انرژی مردانه از شما منعکس شود.هرچه بیشتر بتوانید از جنسیتتان استفاده کنید، دختر ها بیشتر به شما جواب می دهند.می پرسید ما از کجا این رازها را می دانیم؟ خیلی ساده است:دختر ها خودشان همیشه اینها را برایمان می گویندخوانندگان ما با ایمیل هایی که می زنند همه حرفهایشان را با ما درمیان می گذارند. خود خانم ها بارها و بارها این حرف ها را به ما گفته اند و ما اینها را یکجا جمع کرده ایم و در اختیار شما قرار داده ایم.مطمئن باشید که این کارها بی بُر و برگرد جواب می دهد. هرچه که باشد دختر ها خیلی بیشتر از شما از قوانین جاذبه اطلاع دارند.چیزی برای از دست دادن ندارید. پس از همین امروز شروع کنید

تقدیم به ندای آزادی که غریبانه نواخته شد




سجاده فرش عنف و تجاوز، ای داعیان شرع خدا را!
بر قتل‌عام دین و مروت، دست که بسته چشم شما را ؟

الله اکبر است که هر شب، همراه جانِ آمده بر لب
آتشفشان به بال شیاطین، کرده‌ست پاره پاره فضا را

از شرع غیر نام نمانده‌ست، از عرف جز حرام نمانده‌ست
بر مدعا گواه گرفتم، جسم ترانه قلب ندا را

انصاف را به هیچ شمردند، بس خون بی‌گناه که خوردند
شرم آیدم دگر که بگویم، بردند آبروی حیا را

سهراب‌ها به خاک غنودند، آرام آنچنان‌که نبودند
کو چاره‌ساز نفرت و نفرین، تهمینه‌های سوگ و عزا را ؟

زین پس کدام جامه بپوشند، بهر کدام خیر بکوشند
آنان‌که عین فاجعه دیدند، فخر امام ارج عبا را

سجاده تار و پود گسسته‌ست، دیوی بر آن به جبر نشسته‌‌ست
گو سیل سخت آید و شوید، سجاده و نماز ریا را
.
سیمین بهبهانی

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

روزگار


تا که بوديم ،نبوديم کسی...کشت ما را غم بی هم نفسی...تا که خفتيم ، همه بيدار شدند...تا که مرديم ، همگی يار شدند...قدر ان شيشه بدانيد که هست...نه در ان موقع که افتاد و شکست ...برگها وقتی میریزن كه فكر میكنند طلا شدند

پنجاه راه ساده برای داشتن کودکی باهوشتر


-------------------------------------------------



-------------------------------------------------

نقاب




هي بازيگر! گريه نکن! ماهمه مون مثل هميم
صبحا که از خواب پا ميشيم نقاب به صورت مي زنيم
يکي معلم ميشه و يکي ميشه خونه بدوش
يکي ترانه ساز ميشه يکي ميشه غزل فروش
کهنه نقاب زندگي تا شب رو صورتاي ماس
گريه هاي پشت نقاب مثل هميشه بي صداس
هر کسي هستي يه دفه قد بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پيله خواب
نقش يک دريچه رُ رو ميله قفس بکش
براي يک بار که شده جاي خودت نفس بکش
کاشکی مي شد تو زندگي ما خودمون باشيم و بس
تنها براي يک نگاه، حتي براي يک نفس
تا کي به جاي خود ما نقابه ما حرف بزنه؟
تا کي سکوتو رج زدن نقش نمايش منه؟
مي خوام همين ترانه رُ رو صحنه فرياد بزنم
نقابمو پاره کنم، جاي خودم داد بزنم

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

جدایی


لحظه لحظه همه تکرار تو ام آينه آينه نقش بی نقش همه ازنقش تو ام بی تو سردم بی تو دردم نفسم می میرد که تويی تو لحظه لحظه همه جا درنفس مآه....آيه رويش خاک وحی....نبض رستن بر اين خواب و خيال رقص.... شعله در خوابگه خلوت پاک بی تو سردم بی تو دردم نفسم می ميرد

در آغوشم بگیر ...




در آغوشم بگیر بگذار برای آخرین بار گرمی دستت را حس كنم
و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز كنم
نگاهم كن و التماسم را در چشمانم بخوان
قلبم به پایت افتاده است نرو
لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره كن
تنها تو را می خواهم بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم
و بگذار دوباره در آغوشت به خواب روم
نرو.....
نگذار دوباره تنها شوم....
نرو.....

۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

20 راه برای تحریک جنسی زنان


دوست دارم همین ابتدا این توضیح را بدهم که مردان همیشه در روابطشان با جنس مخالف دنبال ارضاء حس قدرت جویی خودشان هستند و این به لحاظ تاریخی و اجتماعی اثبات شده است که مردان بنا به ساختار فیزیولوژیکی شان موجوداتی خشن هستند، اما زنان برعکس بنا به ساختار روانی، فیزیولوژیک و فکریشان موجوداتی هستند که نیاز به تامین امنیت و احساس آرامش هستند، لذا ۲۰ تحریک کننده جنسی زیر عمدتا در همین راستا عمل میکنند و با دادن احساس امنیتی پایدار موجب این میشوند که زن از حالت تدافعی در س.ک.س بیرون بی آید و به نقطه ای برسد که مطلوب اکثر مردان تلقی میشود و این همان جایی است که هم مرد با احساس فرمانفرمایی س.ک.سی به لذت جنسی میرسد و هم زن با احساس امنیت در س.ک.س به اوج نقطه لذت جنسی اش نزدیک می شود.
این مثال را هم قبل از خواندن مقاله بشنوید که استاد بزرگ روانشناسی میگفته اند که : « در خانه باید مرد پادشاه و زن نخست وزیر باشد » البته از نوع انگلیسیش ( یه وقت فکر نکنید من انگلیسیم، منظورم اینه که مرد باید حس فرمانفرمایی اش تامین شود )، اگر رابطه این گونه باشد و بر اساس درک و تامین نیازهای متقابل باشد می شود به پایداری و محکم بودن آن مطمئن بود. ( برای درک درست این جمله، مقاله سرد کننده های جنسی مردان را بخوانید تا خدای ناکرده تلقی استبدادی از این جمله نداشته باشید . )
برای رسیدن به درکی متقابل از نیازهای جنس مخالفتان میتوانید ادامه مقاله را مطالعه فرمایید.
۲۰ تحریک کننده جنسی زنان :
این مردان تحریک کننده، زنان را از موجوداتی ترسو و متنفر از س.ک.س به قهرمانان داستانهای عشقی تبدیل میکنند، آیا دوست دارید همسرتان را به یکی از این قهرمانان تبدیل کنید ؟ اگه دوست دارید سعی کنید جزء این ۲۰ مرد باشید تا ببینید که هیچ زنی توان رد کردن و پس زدن جنسی شما را ندارد !!!
۱- مردهایی که به آرامی و با ملایمت عشق ورزی میکنند ( آقایونی که به سرعت میروند سراغ شورت خانمشان و عمل دخول را شروع میکنند و فوری و باعجله میخواهند کار را تمام کنند به این نکته دقت کنند که اگر شعله های جنسی خانمشان را به آرامی روشن کنند این شعله ها تا مدت بیشتری روشن خواهند ماند. )
۲- مردهایی که در بستر نیز با همسرشان صحبت میکنند ( آقایونی که نمیخواهند احساساتشان را با کلمات عاشقانه در حین س.ک.س بیان کنند، به این نکته دقت کنند که بیان احساسات عاشقانه در قبل، هنگام و بعد از س.ک.س به زن احساس محبوبیت و امنیت میدهد، احساسی که همسرتان را به وزیری محبوب در دربار شما تبدیل خواهد کرد. )
۳- مردهایی که در بوسیدن مهارت دارند ( هر بوسه عاشقانه که بر لبان همسرتان میزنید میتواند به مانند پیامی پرقدرت بر قلب همسرتان فرود می آید و اورا شعله ور سازد، این جمله را هرگز فراموش نکنید! )
۴- مردهایی که با چشمان خود به همسرشان نشان میدهند اورا دوست دارند و به او عشق می ورزند ( این را بدانید که ارتباط چشمی بین دو نفر نیرومند ترین و موثرترین ارتباطات است که پیامدش فعال شدن چرخه های دیگر بدن هر دو طرف است، پس با نگاهی عاشقانه به همسرتان احساس محبوبیت بدهید و از مزایای این ارتباط لذت ببرید. )
۵- مردهایی که لباس های همسرشان را به آرامی در می آوردند ( قابل توجه آقایونی که تا شهوتی میشوند فوری و با عجله شروع میکنند به کندن لباسهای خانمشون و حتی گاهی تمایل دارن که معشوقشون لخت کرده روی تخت آماده و منتظر خوابیده باشه ! رفقا این را برای بار آخر میگوم، زنان در پروسه جنسی شان نیاز به آمادگی دارند و این کار میتواند یکی از آمادگیهای لازم را به آنها بدهد . )
۶- مردهایی که در تحریک کردن همسرشان به وسیله لمس کردن مهارت دارند ( زنها در پروسه آمادگی برای س.ک.س نیاز دارند که با نوازش و لمس آرام، آماده دخول و عملیات جنسی شوند، این نکته را هم به داشته هایتان اضافه کنید. )
۷- مردهایی که با موهای همسرشان بازی میکنند ( فکر نمیکنم هیچ زنی در دنیا وجود داشته باشد که درهنگام معاشقه از چنگ زدن دستهای معشوقش در موهای سرش لذت نبرد ! )
۸- مردهایی که از معاشقه س.ک.سی با همسرشان لذت میبرند ( خیلی ساده است هنگامی که معاشقه بکنید و احساساتتان را به بیرون تراوش کنید این خود مهمترین جذب کننده برای همسرتان است. )
۹- مردهایی که عشق خود را در بیرون از اتاق خواب نیز به همسرشان نشان می دهند و او را به احساس و باور محبوبیت وادار می کنند ( یک «دوستت دارم» ، یک شاخه گل ، یک اس ام اس عاشقانه و یک تک زنگ نیم روزی که به همسرتان احساس محبوبیت بدهد ، میتواند در شب هنگام به طوفانی عشقی تبدیل شود، باور نمیکنید، فردا صبح امتحان کنید ! )
۱۰- مردانی که می دانند چگونه بدن زنانه و موئث همسرشان را ارضاء کنند.
۱۱- مردهایی که میدانند چگونه همسرشان را به لحاظ جنسی فریبا و دلنشین کنند.
۱۲- مردهایی که پیش از عشق ورزی خود را به لحاظ فیزیکی و جسمانی آماده میکنند. ( کارهایی ماننده خوشبو کردن دهان، ازاله موهای زائد، عطر زدن و دوش گرفتن و … میتوانند برای آماده کردن جسمی شما موثر باشند. )
۱۳- مردهایی که به همسرشان احساس زیبا بودن می دهند. (اینجا یک راز را بهتون میگم ، هنگامی که یک زن احساس بکند که برای شما زیبا است ، مثله توپ میترکه ! ازمن گفتن )
۱۴- مردهایی که از ماساژ دادن به همسر خود لذت میبرند. ( زبان عشق لمس کردن است، دستهای شما زایده هایی فیزیکی نیستند بلکه فرستده هایی قوی اند که نیروی جنسی شما را منتقل میکنند، با نوازشی عاشقانه معنای واقعی این جمله را درک کنید. )
۱۵- مردهایی که عاشق در آغوش گرفتن همسرشان هستند.
۱۶- مردهایی که دستهای همسر خود را در دست میگیرند و آن را نوازش میکنند.
۱۷- مردهایی که پس از گذشت سالیان همچنان مانند روزهای اول آشنایی شان با همسر خود رفتار میکنند. ( آهان این نکته ماله کهنه کاراست، رفقا با تجربه دقت کنند که اگه اجازه ندهید همسرتان برایتان عادی شود و نگاهتان همان نگاه اول باشد، این طوفان عشقی تبدیل به امواجی پایدار خواهد شد که ضامن پایداری رابطه تان در تمام زندگی باقی مانده خواهد شد. )
۱۸- مردهایی که به همسرشان نشان میدهند که او تنها زن زندگی آنهاست و به او احساس و باور «خاص بودن» میدهند.
۱۹- مردهایی که همسرشان را دوست دارند و به او عشق میورزند.
۲۰- مردهایی که چنین باور دارند عشق همسرشان تحمل تمامی سختی های زندگی را برای آنها سهل و آسان و حتی ارزشمند میکند.

10 روش برای افزایش رضایت از زندگی


در چند سال اخیر‌، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان به بررسی اطلاعات درباره پرسشی پرداخته‌اند كه قبلاً‌ برای فلاسفه مهم بود: چه چیزی باعث رضایت ما می‌شود؟پژوهشگران به این منظور تحقیقات گسترده‌ای در سراسر جهان انجام داده‌اند تا ببینند چگونه چیزهایی مانند پول، نگرش، فرهنگ، حافظه، تندرستی، نوع‌دوستی و عادات روزانه بر احساس بهروزی ما تأثیر می‌گذارد. حوزه جدید روان‌شناسی مثبت پر از یافته‌های جدیدی حاكی از آن است كه اعمال ما تأثیر چشمگیری بر احساس خوشبختی و رضایت ما از زندگی دارد. 10 راهبرد ثابت‌شده برای افزایش رضایت از زندگی عبارتند از:
1 – لحظات روزانه زندگی را درك كنید
هر از چندی مكث كنید تا گل سرخی را ببویید یا كودكان را حین بازی تماشا كنید. كسانی كه درنگ می‌كنند تا وقایعی را كه به‌طور عادی با عجله پشت سر می‌گذارند، ببینند یا در طول روز به وقایع خوشایند روزانه فكر می‌كنند، افزایش قابل توجهی را از نظر رضایت و كاهش افسردگی گزارش می‌كنند.
2– از مقایسه بپرهیزید
چشم و هم‌چشمی جزئی از بسیاری از فرهنگ‌هاست اما مقایسه خودمان با سایرین می‌تواند به رضایت و عزت نفس لطمه وارد كند. به جای مقایسه كردن با دیگران، توجه خود را به دستاوردهای شخصی معطوف كنید تا به رضایت بیشتری دست یابید.
3 – بیش از اندازه به پول توجه نكنید
كسانی كه پول را در رأس فهرست اولویت‌های خود قرار می‌دهند، بیشتر در معرض افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین هستند. این امر در ملل و فرهنگ‌های گوناگون یكسان است. هر چقدر بیشتر رضایت را در كالاهای مادی بجوییم، كمتر آن را می‌یابیم. رضایت، عمر كوتاهی دارد و گذراست. پول‌دوستان نیز در آزمون پویایی و خودشكوفایی نمره اندكی می‌گیرند.
4 – اهداف معنادار داشته باشید
كسانی كه برای تحقق چیزی ارزشمند تلاش می‌كنند، بسیار راضی‌تر از كسانی هستند كه رؤیاها یا آرزویی ندارند. این اهداف می‌تواند به سادگی یاد‌گرفتن مهارتی جدید یا بار آوردن بچه‌ها به شیوه‌ای اخلاقی باشد. انسان همواره برای رشد به نوعی معنا نیاز دارد. به گفته دانشمندان، رضایت و خوشبختی در محل تلاقی لذت و معنا قرار دارد. هدف چه در محل كار و چه در خانه آن است كه فعالیت‌هایی انجام دهیم كه از نظر شخصی هم لذت‌بخش و هم مهم باشد.
5 – در كار ابتكار به خرج دهید
میزان رضایت شما از شغل تا حدی به ابتكاری كه به خرج می‌دهید، بستگی دارد. محققان معتقدند هنگامی كه خلاقیت به خرج می‌دهیم، به دیگران كمك می‌كنیم و راه‌های بهبود در امور را پیشنهاد می‌كنیم یا كارهای اضافی انجام می‌دهیم، از كارمان بیشتر احساس اغنا می‌كنیم.
6 – دوست پیدا كنید و به خانواده اهمیت دهید
افراد راضی معمولاً‌ خانواده دوست و روابط بهتری دارند. اما صرف كمیت رابطه با افراد كافی نیست، بلكه كیفیت آن نیز اهمیت دارد. انسان به رابطه نزدیك نیاز دارد؛ رابطه‌ای كه در برگیرنده تفاهم و توجه باشد.
7 – لبخند بزنید، حتی زمانی كه حالش را ندارید
به‌نظر ساده می‌رسد اما بسیار مؤثر است. افراد راضی امكانات موجود، فرصت‌ها و موفقیت را می‌بینند. وقتی آنان به آینده نگاه می‌كنند، خوشبین هستند و وقتی گذشته را مرور می‌كنند، معمولا گزینه‌های مثبت را می‌بینند. حتی اگر از بچگی اینگونه بزرگ نشده‌اید كه نیمه پر لیوان را ببینید، با تمرین نگرش مثبت به عادت تبدیل می‌شود.
8 - طوری تشكر كنید كه گویی واقعاً قدردان هستید
كسانی كه عادت به سپاسگزاری دارند، معمولاً‌ سالم‌تر و‌ خوشبین‌تر هستند و بیشتر به سوی تحقق اهداف پیشرفت می‌كنند. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی كه به كسانی كه به آنان كمك كرده‌اند، نامه تشكرآمیز می‌نویسند، از نظر رضایت در سطح بالا و از نظر افسردگی در سطح پایینی قرار دارند. به علاوه اثر یك نامه تشكرآمیز تا هفته‌ها طول می‌كشد.
9 – از خانه بیرون بروید و ورزش كنید
تحقیقات نشان می‌دهد كه ورزش می‌تواند به اندازه داروها در درمان افسردگی مؤثر باشد و در عین حال هیچ‌گونه عوارض جانبی نیز نداشته باشد. به علاوه، هزینه آن نیز به‌مراتب كمتر است. ورزش منظم حس تحقق چیزی را به انسان می‌دهد، امكان تعامل با دیگران را فراهم می‌كند، هورمون‌های عامل احساس خوب را در بدن آزاد می‌كند و عزت نفس را افزایش می‌دهد.
10 – بخشش را فراموش نكنید
نوع‌دوستی و بخشش را به جزئی از زندگی خود تبدیل كنید و از این كار مقصودی را بجویید. محققان می‌گویند كمك به همسایه، داوطلب‌شدن برای انجام كارهای عام‌المنفعه یا اهدای كالا و خدمات باعث ایجاد احساس خوبی در شخص می‌شود كه مزایای زیادی از نظر تندرستی به همراه دارد كه از ورزش كردن یا ترك كردن سیگار هم بیشتر است. گوش كردن به درد دل دوست، یاد دادن مهارت‌ها، توجه به موفقیت‌های دیگران و روحیه گذشت نیز به رضایت می‌افزاید. محققان می‌گویند كسانی كه برای دیگران خرج می‌كنند، بیشتر از كسانی كه برای خودشان خرج می‌كنند، احساس رضایت می‌كنند.

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

پایان بی آغاز




یه روز بارون یه روز آفتابی
یه روز آروم یه روز بی تاب
یه روز با من یه روز بی من
یه روز همدل یه روز دشمن
یه روز غمگین یه روز بی غم
یه روز با هم یه روز بی هم
یه روز تا سقف یک آواز
یه روز پایان بی آغاز
یه روز آبی ترین دریا
یه روز تاریک مثه فردا
یه روز بغل بغل آغوش
یه روز ستاره ای خاموش
یه روز همسایه با رویا
یه روز سر در گم و تنها
یه روز امنیتی در من
یه روز بزرگترین رهزن
یه روز روشن یه روز تاریک
یه روز دور و یه روز نزدیک
یه روز آوا یه روز سراب
یه روز بیدار یه روزی خواب
یه روز با من یه روز بی من
یه روز موندن یه روز رفتن

۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

قسمت



قسمت تو شدم چرا؟ روزگارم سیاه شده
یه عمردنبال توام غرور من تباه شده
آتیش به جونم کشیدی خاکسترم کردی یه روز
رفتی وخندیدی به من دم نزدم گفتی بسوز
کینه تو دارم به دلم فکر می کنم به انتقام
جوش میارم بااسم تو چه من بخوام چه من نخوام؟!
ببین چیکار کردی با من دیگه فکر انتقامتم
می خوام تورو خار ببینم منتظر سلامتم
منتظرم بگی سلام..رد بشم از کنار تو
بشکنی و عشق بکنم با قلب بی قرار تو

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

زندگی


زندگی چون کودکی تنهاست:
ساده وغمناک!،
اشک سردی همچون مروارید
میدود در جام چشمانش،
میچکد بر خاک،
سادگی در چهره اش پیداست!
گاه یک لبخند
میدمد در آسمان گونه هایش گرم،
می شکوفد در بنا گوشش
غنچه آزرم.
گاه ابر تیره اندوه
بر جبینش میگشد دامن
سر فرو می آورد نا شاد،
چون نهالی نرمو نازک تن
در گذار باد
زندگی زیباست:
ساده و مغموم،
چون غزالی در کنار چشمه ای،در خلوت جنگل
مانده از دیدار جفت گمشده محروم
دیده اش از انتظاری جاودان لبریز
در بهاری سرد
مرغ زیبایی نشسته شادمان بر شاخه اندوه
سادگی افتاده همچون شبنمی از دیده مهتاب
در سکون حیرتی خاموش
بر عقیق بوته اعجاب
زندگی چون کودکی تنهاست:
ساده وغمناک،
زندگی زیباست

زایش







تولد مهر و اغاز انقلاب زمستانی
و زایش خورشیید و اغاز سال نو میترایی
و یلدای باستانی بر اریایی ها مبارک

۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

کودکانه



چون کودکان که به نگاهی هر چند ساده
کودکانه عاشق می شوند
من به نگاه خالی از احساست
کودکانه تر از هر کودکی عاشق شدم

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

زن...







از انچه که در حال وقوع است می هراسم سخت



زن زندانی را باز هم در زندان کردند



گویا زندان زنانگی برای زن بزرگ ست



باید زندانی تنگ تر و نمور تر برای او در نظر بگیرند



جایی که صدایش را هیچ کس نشنود ... حتی خودش


*********



من ازین بی باک حماقت کردن هایتان میترسم .....



تا دمی که دمم برآید فاصله ای نیست ...



اندکی حوصله میخواهد ... نسل من ان حوصله را داراست


به امید ازادی همه ی انان که در بندند ...




.




از طرف نگار

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

همه رفتند



همه رفتند ٬کســــی دور و برم نیست


چنین بی کس شدن ٬در باورم نیست


همـــــــه رفتند٬ کسی با ما نموندش


کسی خط دل مــــــــــــا رو ٬نخوندش


همه رفتند٬ ولـــــــــــــــی این دل مارو


همون که فکر نمی کردیم٬ سوزوندش

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

یادمان باشد...




یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم
یادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیست به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم
یادمان باشد که در این بحر دورنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم
یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم
یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یک جا دیدیم طلب سوختن بال پر کس نکنیم

زیبایی


هر آنچه داری به پای زیبایی نثار کن

آن را بخر وبه قیمتش نیندیش

زیرا یک ساعت آوای سپید آرامش

جبران تمام تقلاهای شکست خورده زندگی است

ودریک نفس شور ووجد و بی خویشی

هرآنچه را که هستی یا می توانی باشی را به تو هدیه می کند ...

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

عشق فردا


دوست ميدارم ترا چون که در شبهای تار
روشنی بخش شب تاريک چشمان منی
دوست ميدارم ترا ، با تمام هستی اين جسم بيجان
چون که تو، جان منی، اميد شبهای منی
چشم ميبندم به روی هرچ بود و هرچه هست
تو تمام بود و هستم، عشق فردای منی

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

چی بگم...




چی بگم ابری و بارون نمی شی
دردُ می فهمی و درمون نمی شی
خیلی وقته می بینم
زیر آوار جنون
منُ می بینی و ویرون نمی شی
دل دیونه خرابم می کنی
چرا مثل قدیما خون نمی شی
سر به صحرا می ذاری
منُ تنها می ذاری
لاله ی باغ کدوم گمشده ای
چرا بین گلا پنهون نمی شی
وقتی بارون می زنه
شاخه ها مو می شکنه
دل تنها چرا تو
مث گنجیشکا پریشون نمی شی
چی بگم با کی بگم راز تو رُ
داری آتیش می گیری خون نمی شی
من که هر شب تا سحر
قصه ی عشقُ تو گوشت می خونم
بازم افسانه ای افسون نمی شی
تو بزرگی مث دنیای خیال آدما
دل زخمی لاله ی دشت بلا
نکنه قصه ی لیلی رُ داری
واسه این قصه ها مجنون نمی شی
چی بگم ابری و بارون نمی شی
دردُ می فهمی و درمون نمی شی

عشق بازی به همین اسانیست








عشقبازی به همین آسانی است ...که گلی با چشمیبلبلی با گوشیرنگ زیبای بهار با روحینیش زنبور عسل با نوشیکار همواره باران با دشتبرف با قله کوهرود با ریشه بیدابر عابر با ماهچشمه ای با آهوبرکه ای با مهتابو نسیمی با زلفدو کبوتر با همو شب و روز و طبیعت با ما
عشقبازی به همین آسانی است ...شاعری با کلماتی شیریندست آرام و نوازش بخش بر روی سریپرسشی از اشکیو چراغ شب یلدای کسی با شمعیو دل آرام و تسلای کسی یا جمعی
عشق بازی به همین آسانی است ...که دلی را بخریبفروشی مهریشادمانی را حراج کنیرنجها را تخفیف دهیمهربانی را ارزانی عالم بکنیو بپیچی همه را لای حریر احساسگره عشق به آنها بزنیمشتریهایت را با خود ببری تا لبخند
عشقبازی به همین آسانی است ...هر که با پیش سلامی در اول صبحهر که با پوزش و پیغامی با رهگذریهرکه با خواندی شعری کوتاهبا لحن خوشینمک خنده بر چهره در لحظه کارعرضه سالم کالایی ارزان به همهلقمه نان گوارایی از راه حلالو خداحافظی شادی در آخر روزو نگهداری یک خاطره خوش تا فردادر رکوع و سجودی با نیت شکرعشق بازی به همین آسانی است ...

روزگار غریبیست


روزگار غریبیست. هیچ چیز، حتی نگاه دخترک کبریت فروش هم سر جایش نیست. حتی قهقهه ی کودکانه اش هم عاریتی بیش نیست. در حیرتم كه معنی لبخند مادرانه و اشک پدرانه چیست.هیچ چیز حتی کتابچه ی قرآن کنار طاقچه هم سر جایش نیست. کلماتش حتی دیگر انگار قرآن نیست. دیگر شعر هم شعر نیست. ضحاک هم حتی ضحاک نیست. رستم كه هیچ، گویی دیگر انسان نیست.مرزی نیست. برای گذاشتن از ضحاک و رسیدن به رستم هم مرزی نیست. انگار رستم خاطره ی ناکام جسمی بوده است كه حالا ضحاک نیست، ضحاک كه هیچ، خاک نیست. دوست داشتم بگویم اما كه، ناپاک نیست.شاید نان هم دیگر سر جایش نیست. گدا هم دیگر گدا نیست. وقتی نان نیست، مهر نیست، گدا هم دیگر گدا نیست.شهر كه هیچ، مدرسه كه هیچ، خانه هم دیگر خانه نیست. درها دیگر باز نیست، بی کلید نیست. اتاق کوچکم نزدیک نیست، مضحک است، اما دور نیست.در صدای ستاره هم نشانی از نور نیست. مادر اما، گفتم آیا كه مادر هم دیگر صبور نیست؟
هیچ چیز سر جایش نیست
.
نیما

به خود آی...




نه مرادم، نه مریدم، نه پیامم، نه کلامم، نه سلامم، نه عیلکم، نه سپیدم، نه سیاهم،نه چنانم که تو گوئی، نه چنینم که تو خواهی، نه آنگونه که گفتند و شنیدی،نه سمائم، نه زمینم، نه به زنجیر کسی بسته ام و برده ی دینم،نه سرابم، نه برای دل تنهائی تو جام شرابم، نه گرفتار و اسیرم، نه حقیرم، نه فرستاده ی پیرم، نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم،نه جهنم، نه بهشتم؛ چنین است سرشتم،این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم، بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم.


حقیقت نه به رنگ است و نه بو، نه به های است و نه هو، نه به این است و نه او، نه به جام است و سبو،گر به این نقطه رسیدی به تو سربسته و در پرده بگویم، تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را.


آنچه گفتند و سرودند، تو آنی، خود تو جان جهانی، گر نهانی و عیانی،تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی،تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی، که تو اسرار نهانی،همه جا تو، نه یک جای، نه یک پای، همه ای، با همه ای، همهمه ای،تو سکوتی، تو خود باغ بهشتی، تو به خود آمده از فلسفه ی چون و چرایی،بتو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی، در همه افلاک بزرگی،نه که جزئی، نه چون آب در اندام سبوئی، خود اوئی،به خود آی، تا به در خانه متروکه هر کس ننشینی و بجز روشنی شعشعه ی پرتو خود هیچ نبینی و گل وصل بچینی.به خود آی .....


شعر بسیار بسیار زیبایی از فریدون حلمی


.


نیما

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

من...


مرا کسی نساخت!
خدا ساخت!
نه آن چنان که کسی می خواست!
که من کسی نداشتم ؛کسم خدا بود ، کس, بی کسان!
او بود که مرا ساخت!
آنچنان که خودش خواست!
نه از من پرسید نه از آن من دیگرم…مرا روی زمین تنها رها کرد ،عاق آسمان…کسی هم مرا دوست نداشت…. وقتی داشتند من را می ساختند ،کسی آن گوشه خدا خدا نمی کرد…وقتی داشتم شکل می گرفتم ،صورتم طرح می شد ،چشمهام رنگ می خورد ،بینی ام نجابت می گرفت ؛فرشته شوخ و مهربان و نازک پنجه ای ؛با نوک انگشتان سحر افرینش آن را صافو صوف و تیز و عصیانگر و مهاجم نمی ساخت…وقتی داشتند قامتم را بر می کشیدند ؛خویشاوند شاعر و بلند پروازی نداشتم تا خیال و آرزوی خویش را نثار با لای من کند…وقتی خواستند که کار دل را در سینه ام اغاز کنند ؛هیچ کس نبود تا برود بگردد و از خزانه دلهای خوب بهترین و نازترین و نازنین تزین را انتخاب کند…وقتی داشتم روح می پذیرفتم…آشنای مهربان و دلسوزی نداشتم تا از نزهتگه ارواح فرشتگان بهترین را انتخاب کند ،تنها بودم ؛چون اکنون…
.
ازطرف نگار

وقف


يه روز وقتي به گل نيلوفر نگاه کردم ترس تموم وجودمو برداشت که شايد منم يه روز مثله گل نيلوفر تنها بشم وسطه يه مردابه بزرگ .... حالا که ميبينم خودم مرداب شدم دنبال يه گل نيلوفر ميگردم که از تنهايي نميرم ... حالا مي فهمم که گل نيلوفر مغرور نيست ... اون خودشو وقف مرداب کرده بود

بیزارم...




بیزارم از چشمهایی که به من می درخشند

بیزارم از بوق ماشینهای حریصی که ارامش یک پیاده روی ساده را از من می دزدند

بیزارم از لبهای شهوت از چشمهای دروغ ازباتلاق شانه هایتان

میخواهم مثله نعنایی تنها کنار پله ها برویم

کجاست دستان شیرین مادربزرگم که مرا ببوید و بر دامانش بخواباند و لای روسری اش گره بزند!

صداتان طعم سیگار می دهد من ماههاست رژیم سکوت گرفته ام باد قبل از شما مرا خواهد برد.

نوشته شده توسط مونا

نکات زیبا و عاشقانه



**زندگی مثل دوچرخه سواری می مونه واسه حفظ تعادلت همیشه باید در حركت باشی ....آلبرت انیشتین

**جرج آلن : اگر كسی را دوست داری ، به او بگو . زیرا قلبها معمولاً با كلماتی كه ناگفته می‌مانند ، می‌شكنند

**میان انسان و شرافت رشته باریکی وجود دارد و اسم آن قول است .... توماس براس

**همه دوست دارند به بهشت بروند , اما كسی دوست ندارد بمیرد . بهشت رفتن جرأت مردن میخواهد.
**شریف ترین دلها دلی است که اندیشه ی آزار کسان درآن نباشد .... زرتشت

**چارلی چاپلین : خوشبختی فاصله این بدبختی است تا بدبختی دیگر.

**ملاصدرا می گوید : خداوند بی نهایت است و لامكان و بی زمان اما به قدر فهم تو كوچك می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدرآرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو كارگشا می شود.

**روزی روزگاری اهالی یه دهکده تصمیم گرفتند تا برای نزول باران دعا کنند, در روز موعود همه مردم برای مراسم دعا در محلی جمع شدند و تنها یك پسر بچه با خودش چتر آورده بود و این یعنی ایمان.

**بدبختی تنها در باغچه ای که خودت کاشته ای می روید.

**وقتی كه زندگی برات خیلی سخت شد، یادت باشه كه دریای آروم، ناخدای قهرمان نمی‌سازه.

**ای صمیمى ای دوست , گاه بیگاه لب پنجره‎ ‎خاطره ام می آیی . ای قدیمی ای خوب , تو مرا یاد كنی یا نكنی، من به یادت هستم . آرزویم همه‎ ‎سرسبزی توست . دایم از خنده، لبانت لبریز , دامنت پر گل باد.
**برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در انتهای کمال , بنگر که تو چگونه می افتی.

**آدم ها را از انچه درباره دیگران می گویند بهتر می توان شناخت تا از انچه درباره انها می گویند.

** فریدریش نیچه : 'آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای، از این آشفته ام که دیگر نمیتوانم تو را باور کنم.
**چیزی را که دوست داری به دست آور وگر نه مجبوری چیزی را که به دست می آوری دوست داشته باشی.
**از زندگی هرآنچه لیاقتش را داریم به ما میرسد نه آنچه آرزویش را داریم.
**آن چه هستی هدیه خداوند به توست و آن چه می شوی هدیه تو به خداوند.
**شکسپیر: همیشه به کسی فکر کن که تو رو دوست دارد، نه کسی که تو دوستش داری .

**وقتی كبوتری شروع به معاشرت با كلاغها میكند پرهایش سفید میماند، ولی قلبش سیاه میشود
دوست داشتن كسی كه لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.... دكتر علی شریعتی
**اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.... (کوروش کبیر)
**نویسنده معروفی می گوید: زن مانند کروات است هم زیبایی به مرد می بخشد و هم گلویش را فشار می دهد.

**چارلی چاپلین : وقتی زندگی 100 دلیل برای گریه كردن به تو نشان میده تو 1000 دلیل برای خندیدن به اون نشون بده

**موفق كسی است كه با آجرهایی كه بطرفش پرتاب می شود، یك بنای محكم بسازد.
**تمدن جدید زن را كمی عاقلتر كرده است، اما به واسطه آزمندی مرد، بر رنج زن افزوده است.
زن دیروز همسری خوشبخت بود اما زن امروز معشوقه ای بی نوا.

**شکسپیر:عشق مثل آبه، می تونی تو دستات قایمش کنی ولی یه روز دستاتو باز می کنی می بینی همش چکیده بی اینکه بفهمی دستت پر ازخاطرست.

**زندگی مثل پیاز است كه هر برگش را ورق بزنی اشكتو در می یاره.
**پیچ جاده، آخر راه نیست مگر اینكه تو نپیچی

**دكتر شریعتی : لحظه هارامیگذراندیم تابه خوشبختی برسیم غافل ازاینكه خوشبختی درآن لحظه هابودكه گذراندیم.

**انیشتین: اگر انسان ها در طول عمر خویش میزان كاركرد مغزشان یك میلیونیوم معده شان بود اكنون كره زمین تعریف دیگری داشت.

**تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد این یک هنجارهمیشگی است....
اُرد بزرگ

** نصیحت حضرت مولانا :گشاده دست باش جاری باش کمک کن (مثل رود) باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید)اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان (مثل شب) وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک) بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا)اگر می خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آیینه)

**چهار چیز است که قابل بازیابی نیست سنگ پس از پرتاب شدن، سخن پس از گفته شدن، فرصت پس از از دست رفتن، و زمان پس از سپری شدن.

**اختلاف زن و مرد در این است كه مردان همیشه آینده را می نگرنند وزنان گذشته را بخاطر می آورند. زن مخلوقی است كه عمیق تر میبیند و مرد مخلوقی است كه دورتر را میبیند.
عالم برای مرد یك قلب است و قلب برای زن عالمی است.

**عجب معلم بدی است این طبیعت که اول امتحان میگیرد بعد درس میدهد.

**به پسران در کودکی شیر سگ دهید، شاید در بزرگی وفا بیاموزند.... شکسپیر

**زندگی تاس خوب آوردن نیست، تاس بد را خوب بازی کردنه.
.
هدیه از طرف نگار

رمانتیک و زیباست نه !


هدیه از نگار

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

پشیمانم




پشـــــــــيمانم

گناهت را نمي بخشم
نگاهت را نمي خواهم
لبانت را نمي بوسم
گل مسموم عشقت را نمي بويم
دگر افسانه ي عشق ترا با كس نمي گويم
دگر جادوي چشمانت به جانم بي اثر باشد
دگر آغوش گرمت بهر من مگشاي
كه اين مجنون سرگردان زعشقت بي خبر باشد
مرا عشق دگر باشد
زماني گر تو محبوب من ِ بي خانمان بودي
كنون ياري دگر محبوب تر باشد
زماني گر تو هم آرام جان بودي
كنون آرام جانم ديگري باشد
چه شبها بي تو در درياي غمها غوطه ور گشتم
چه شبها با خيالت از دو عالم بي خبر گشتم
به دنبال تو ، من آواره بر هر كوي و در گشتم
به اميد وفايت هر زمان آشفته تر گشتم
نگاه گاه گاه تو قرار از من ربود آخر
ولي افسوس عهدم را شكستي بي وفا
اما چه زود ، آخر ....
تو جانم را به سوزو ساز غمها آشنا كردي
تو اول بار آغوش محبت بهر اين بيچاره وا كردي
به طوفان بلا خود را رها كردي
نگاهت رنگ عشق و مهرباني داشت
دريغ از آن همه افسانه هاي تو
دريغ از آن همه شوقي كه افكندم به پاي تو
شكستي عهد عشق آسماني را
گل بي بوي عشقت را به دست ديگري دادي
كه او نيز همچو من
شود بيمار عشق تو
ندانستي كه هرگز عاشقي چون من نخواهي داشت
ندانستي كه هرگز ديگري چون من برايت سر نخواهد داد
اگر يار جديدت سيم و زر دارد
اگر ديبا
اگر الماس و ياقوت و گهر دارد
اگر او زيور از من بيشتر دارد
بدان
الماس شوق من
بدان
ياقوت اشك من
بدان
رخسار زرد من
بسي از گنج هايش قيمتي ارزنده تر دارد
تو گر عشق مرا
اين سان به باد نيستي دادي
تو گر ويرانه كردي آشيانم را
تو گر نشنيدي آواي فغانم را
تو گردادي به طوفان جسم و جانم را
بدان
من هم دگر در آرزوي بوسه اي
جان نمي بخشم
نگاهت را نمي جويم
لبانت را نمي بوسم
دگر افسانه ي عشق ترا با كس نمي گويم
اگر عمري وفا كردم
پشيمانم
تو را ديگر رها كردم
پشيمانم
پشـــــــــيمانم
.

نوشته شده توسط فرزین

بی پروا






نگاه کن من چه بی پروا چه بی پروا به مرز قصه های کهنه می تازم
نگاه کن با چه سر سختی تو این سرما برای عشق یه فصل تازه میسازم
یه فصل پاک یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود زنجی
یه فصل گرم و راحت زیر پوست من برای تو که با ارزش ترین گنجی
نگاه کن من به عشق تو چه لیلا وار تن یخ بسته پروازو می بوسم
بیا گرم کن منو با سرخی رگ هات من اون رگ های پر آوارو می بوسم
تورو می بوسم ای پاکیزه عریان تورو پاکیزه مثل مخمل قرآن
طلوع کن من حرارت از تو می گیرم ظهور کن من شهامت از تو می گیرم

بیا هیچکس مثل منو تو عاشق نیست مثل ما عاشق و همسایه و همدم
بیا از شیشه سخت و بلند عشق مثل ارابه نور رد بشیم با هم
نگاه کن من چه شبنم وار چه شبنم وار به استقبال دستای خزون میرم
هراسم نیست از این سرمای ویرانگر برای تو من عاشقانه میمرم ...

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

پیغام



اونی که گفته بود پیشم مـی مونه
کسی که من دلم می خواد همونه

اونی که تو پایـیزواسم قسم خورد
فــقط بــا مـن هــمیشه مــهـربـونـه

اونی که گفت قسمت همش دروغه
یـه چــیـزیـه درسـت مـث بـهـونـه

اونـی که مـاجـرای عـاشـقـیـشـو
گلدونه اطلسـی مـونـم مـی دونـه

اون کسی که می گفت ستاره ها مون
تــو بـهـتـریـن نـقـطـه کـهـکـشــونـه

اون که می گفت توکل دوتامون
بـه لـطـفـای خـدای آســمــونـه

اونی که می گفت دق می کنه اگر که
پـای کسـی دیـگـری در مـیـونـه

اون که می گفت چاره فقط سکوته
واســه جـواب حـرف عـاشـقـونـه

نـمـی دونـم چـی شـد کـه رفـت آخـر

پیغام فرستاد من می رم دیگه دیونه

آینه






یار تنهایی من گاه فقط آینه بود
از دل عاشقم آگاه فقط آینه بود
عاشقی کرد و جوانی که چنین پیر شده
بی تو در عشق تو همراه فقط آینه بود
برکه در خواب خوشش عاشق ماه است ولی
برکه در خاطره ی ماه فقط آینه بود
باید از دوست بپرسید چه حالی دارم
از دل اینه آگاه فقط اینه بود
همه هستیم افسوس به آهی بند است
آه ... قربانی این آه فقط اینه بود .

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

قصه شب





قصه ی شب قصه ی چشمای توست

قصه ی شب قصه ی چشمای توست
قصه ی غصه ی عاشقاست
قصه ی شب قصه ی دلبریدن از لحظه هاست
قصه ی دلبریدن از ادماست
قصه ی شب قصه ی دیو و پری و شاپرکاست
قصه ی بخت بلند فرشته هاست
قصه ی شب قصه ی شاه و گداست
قصه ی یه نیمکت تنهاست
قصه ی شب قصه ی دیونگی عاشقاست
قصه ی عاشقی ادمکاست
قصه ی شب قصه ی یه شب یلداست
قصه ی طولانی ترین غم دنیاست
قصه شب قصه ی من و تو قصه ی ماهاست
قصه ی عاشقی تو دل کتاباست

تو...




تو مانند پری های خیالی

کنار چشمه های نقره ای رنگ

و یا مثل سرودی عاشقانه

که می خوانند با آواز دلتنگ



تو مثل قصه های کودکانه

زلال و ساده اما سخت شیرین

شبیه لای لای وقت خوابی

زمانی شاد گاهی تلخ و غمگین



تو را حس کرده ام در عطر شب بو

تو را خواندم شبی در چشم مهتاب

تو آن رویای شیرینی که هر شب

به نرمی می وزد بر مخمل خواب



بخوان از گیسوان زرد خورشید

بگو از اسب جادوی پریزاد

بیا تا آخر این قصه باشد

شبیه قصه های کودکی شاد

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

عشق اول


عشق اول مهربونم سرتو بزار رو شانه ام،
عشق اول مهربونم چتر موهات سایه بونم

عشق اول نازنینم دستت رو بزار تو دستام،
عشق اول بهترینم بوی تو داره نفسهام

عشق اول عشق آخر اگه امشب در کنارم،
تو رو دارم تو رو دارم پس چرا چشم انتظارم

عشق اول عشق آخر نکنه خوابم دوباره،
نکنه تنهام بزاری بشه قلبم پاره پاره

نکنه هنوز نگفتم که چقدر عاشقت هستم،
نکنه هرگز ندونی که تو رو من میپرستم

نکنه هرگز ندونم راز اون ناز نگاهتو،
نکنه هرگز نخونم شعر غمگین چشاتو

اگه من حتی ندونم اسمتو ای مهربونم،
اگه تو حتی ندونی از منم نام و نشونی

۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

یغما...




دل بـردی از مـن به یغـما , ای ترك غارتگر من


دیدی چه آوردی ای دوسـت , از دسـت دل بر سـر من


عشـق تو در دل نـهان شد , دل زار و تن ناتوان شد


رفتی چو تیر و كمان شد , از بـارِ غــم پیكر من




بارِ غمِ عشقِ اورا , گردون نیارد تحملّ


چون می تواند كشیدن , این پیكر لاغر من


می سوزم از اشتیاقت , در آتشم از فراقت


كانون من سینه من , سودای من آذر من


اول دلم را صفا داد , آیینه ام را جلا داد


آخر به باد فنا داد , عشق تو خاكستر من


عشــــق تــــو خـــاكســــتر مــــــــــن

تفسیر عشق




Once a Girl when having a conversation with her lover, asked یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسیدWhy do you like me..? Why do you love me? چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ I can't tell the reason... but I really like youدلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم You can't even tell me the reason... how can you say you like me? تو هیچ دلیلی رو نمي توني عنوان كني... پس چطور دوستم داری؟ How can you say you love me? چطور میتونی بگی عاشقمی؟ I really don't know the reason, but I can prove that I love Uمن جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم Proof ? No! I want you to tell me the reasonثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
ادامه مطلب