وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

تو...




تو مانند پری های خیالی

کنار چشمه های نقره ای رنگ

و یا مثل سرودی عاشقانه

که می خوانند با آواز دلتنگ



تو مثل قصه های کودکانه

زلال و ساده اما سخت شیرین

شبیه لای لای وقت خوابی

زمانی شاد گاهی تلخ و غمگین



تو را حس کرده ام در عطر شب بو

تو را خواندم شبی در چشم مهتاب

تو آن رویای شیرینی که هر شب

به نرمی می وزد بر مخمل خواب



بخوان از گیسوان زرد خورشید

بگو از اسب جادوی پریزاد

بیا تا آخر این قصه باشد

شبیه قصه های کودکی شاد

هیچ نظری موجود نیست: