وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

تولد




کنارت نیستم ای گل
که روزت را مبارک باد گویم
وبا شادی گلی را از گلستان صداقتهای آبی
دهم هدیه به دستان نجیب وگرمت امروز
و نیستی تا ببینی که من امروز
درون فاصله
غربت
میان واژه فرسنگ
غریب افتاده ام بی تو
وتنهایی
جشن میلاد تو را با دل گرفتم
و هم در خلوتم با شادمانی
میان دسته های سفید
میان شبنم صبح وسحرگاه
کنار ساحل دریای عشقم
برای روز میلادت عزیزم
هزاران بار رقصیدم
نمیدانی چه عاشق پایکوبی کردم اینجا
ولی دیدم که اینجا در کنارم
نشسته ای
میان قاب عکس نقره ای رنگ
و با لبهای خندان ونگاه مهربانت
در این شادی تو هم شرکت نمودی
و من از روی عشق آتشینم
با اشک ونگاه و بغض سنگین تورا گفتم به یکباره با فریاد
مبارک بادت ای گل
جشن میلادت

هیچ نظری موجود نیست: