وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

نیایش های دکتر شریعتی

خدایا به من « تقوای ستیز » بیاموز تا در انبوه مسؤلیت نلغزم و از « تقوای پرهیز » مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم .
خدایا پارسایان بزرگی را که در انزوای ریاضت و عزلت پاک عبادت یا علم یا هنر ، به « کشتن نفس » کمر بسته اند ، هر چه زودتر توفیقشان ده ! تا در این طبیعت خوب خدا ، که هر موجودی را جز اینها معنایی است و در این اندام زنده جهان هر ذره ای را سلولی و در این نظام هماهنگ خلقت هر مخلوقی را جز این پاکان پوک یا پوکان پاک نقشی است ، جایی برای حشره ای که می داند چرا زندگی می کند تنگ نباشد و خلقت از بیهودگی و عبث پاک گردد .
خدایا رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند نه از آنها که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند .
خدایا مرا از این فاجعه پلید « مصلحت پرستی » که چون همه کس گیر شده است وقاحتش از یاد رفته و بیماری یی شده است که از فرط عمومیتش هر که از آن سالم مانده باشد بیمار می نماید مصون بدار تا به رعایت مصلحت ، حقیقت را ذبح شرعی نکنم .
خدایا مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان . اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند ، حیرتهای عظیم به روحم عطا کن . لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و درد های عزیز بر جانم ریز .
خدایا مرا از چهار زندان بزرگ انسان : « طبیعت » ،« تاریخ » ، « جامعه » و « خویشتن » رها کن ، تا آنچنان که تویی آفریدگار من ، مرا آفریده ای ، خود آفریدگار خود باشم نه که همچون حیوان خود را با محیط ، که محیط را با خود تطبیق دهم .
خدایا به من زیستی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم . بگذار تا آن را من ، خود انتخاب کنم اما آنچنان که تو دوست می داری .
خدایا « چگونه زیستن » را تو به من بیاموز « چگونه مردن » را خود خواهم آموخت .

هیچ نظری موجود نیست: