وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

وقت رفتن







کجاي اين جنگل شب پنهون ميشي خورشيدکم
پشتِ کدوم سَد سکوت پر ميکشي چکاوکم
چرا بمن شک ميکني منکه منم براي تو
لبريزم ازعشق تو و سرشارم ازهواي تو
دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو
پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو
* * *
سفرنکن خورشيدکم ترک نکن منو نرو
نبودنت مرگ منه راهي اين سفرنشو
نزار که عشق منو تو اينجا به آخربرسه
بري تو و مرگ من از رفتنه تو سربرسه
* * *
نوازشم کن و ببين عشق ميريزه از صدام
صدام کن و ببين که باز غنچه ميدن ترانه هام
اگرچه من بچشم تو کمم قديمي ام گُمم
آتشفشان عشقمو درياي پُزتلاطُمم
* * *
گريه نمي کنم نرو، آه نمي کشم بشين
حرف نميزنم بمون، بُغض نمي کنم ببين

هیچ نظری موجود نیست: