وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

سیاهی




دلم غزل بلندي ست
با رديف سرخ سيب
نچيده گذشتي
حالا
گوش مي سپاري به سوت بلند كلمات سياهي كه
اسم سپيد شعر را يدك مي كشند
كف بزن
تا كف كنند
دلهاي سياهي كه
سيب را
فقط
سياه مي نويسند...

هیچ نظری موجود نیست: