وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

دردا و دریغا وطن من


ای خطه ایران مهین، ای وطن

ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من

دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست

ای باغ گل و لاله و سرو و سمن من

تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن

هرگز نشود خالی، از دل مهن من

دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ

کز بافته خویش نداری کفن من

امروز همی گویم با محنت بسیار

دردا و دریغا وطن من، وطن من

هیچ نظری موجود نیست: