وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

مسافر


غصه نخور مسافر اینجا ما هم غریبیم .از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم .غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست . اینجا ولی آسمون باریدنم بلد نیست .غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت .فدای برق ناز او چشمای قشنگت .غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری .من که خودم می دونم که تو چقدر صبوری . غصه نخور مسافر باز میای به زودی .ما رو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی . غصه نخور مسافر غصه اثر نداره . از دل تو می دونم هیچ کسی خبر نداره . غصه نخور مسافر همیشه اینجوری نیست .همیشه که مهربون راهت به این دوری نیست . غصه نخور مسافر غصه کار گلا نیست .سفر یه امتحانه به جون تو بلا نیست .غصه نخور مسافر تو خوده آسمونی .در آرزوی روزی که بیای و پیشم بمونی .

.

مریم حیدر زاده

هیچ نظری موجود نیست: