وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

باور




باور نکن تنهایی ات را ... من در تو پنهانم تو در من
از من به من نزدیکتر تو ... از تو به تو نزدیکتر من
باور نکن تنهایی ات را تا یک دل و یک درد داریم
تا در عبور از کوچه ی عشق بر دوش هم سَر می گذاریم
دل تاب تنهایی ندارد باور نکن تنهایی ات را
هر جای این دنیا که باشی من با توام تنهای تنها ...
من با توام هر جا که هستی حتی اگر با هم نباشیم
حتی اگر یک لحظه یک روز با هم در این عالم نباشیم
این خانه را بگذار و بگذر با من بیا تا کعبه ی دل
باور نکن تنهایی ات را من با توام منزل به منزل ...

هیچ نظری موجود نیست: