وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

مشق


در تمام شب چراغی نیست /در تمام دشت /نیست یک فریاد..../ ای خداوندان ظلمت شاد! /از بهشت گندتان،ما را /جاودانه بی نصیبی باد!/ باد تا فانوس شیطان را برآویزم /در رواق هر شکنجه گاه این فردوس ظلم آئین/ باد تا شب های افسون مایه تان را،من /به فروغ صد هزاران آفتاب جاودانی تر کنم نفرین

*

شاملو

هیچ نظری موجود نیست: