وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

ملاقات


قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم قرار نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم

راستی چی شد چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم

به ملاقات آمدم ببین که دل سپرده داری چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم تو دریا باش و من جویبار عشقو در تو جاری

من از پروانه بودن ها من از دیوانه بودن ها من از بازی یک شعله سوزنده که آتش زده بر دامان پروانه نمیترسم من از هیچ بودن ها از عشق نداشتن ها از بی کسی و خلوت انسان ها میترسم

راستی چی شد چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم

من از عمر رفاقت ها من از لطف صداقت ها من از بازی نور در سینه ی بی قلب ظلمت ها نمیترسم من از حرف جدایی ها مرگ آشنایی ها من از میلاد تلخ بی وفایی ها میترسم

راستی چی شد چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم

هیچ نظری موجود نیست: