وتوعروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود ! شاید دست سر نوشت همین نخهای نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند . چه کسی میخندد ؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را میگریاند..........................................نظر یادت نره نازنین .

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

دق







دارم دق مي کنم ، تحمل ندارم ديگه خسته شدم ، دارم کم ميارم

دلم تنگ شده و ديگه نا ندارم همش فکر توام ، همش بي قرارم

ديگه اشکي برام نمونده که بخوام برات گريه کنم ، فداي تو چشام

دلم داره واسه تو پرپر مي زنه تو رفتي و هنوز خيالت با منه

. • . • . • .

بدون تو کجا برم ، کنار کي بشينم

تو چشماي کي خيره شم ، خودم رو توش ببينم

تو که نيستي به کي بگم چشاشو روم نبنده

به کي بگم يکم نازم کنه که بهم نخنده

بدونه تو با کي حرف بزنم ، دردت به جونم

تو اين دنيا به عشق کي ، به شوق کي بمونم

به جونه چشمات از تموم اين زندگي سيرم


تو که نيستي همش آرزو مي کنم بميرم

هیچ نظری موجود نیست: